بچه ها من تنهام!!!کمک

دلبسته ی کفش هایش بود.کفش هایی که یادگار سالهای نوجوانی اش بودند .دلش نمی آمد

دورشان بیندازد .هنوز همان ها را می پوشید. اما کفش ها تنگ بودند و پایش را می زدند،

قدم از قدم اگر بر می داشت تاولی تازه نصیبش می شد.

سعی می کرد کمتر راه برود که رفتن دردناک بود

می نشست و زانویش را بغل می گرفت و می گفت: خانه کوچک است و شهر کوچک و دنیا کوچک.

می نشست و می گفت : زندگی بوی ملامت می دهد و تکرار. می نشست و می گفت :خوشبختی

، تنها یک دروغ قدیمی است .

او نشسته بود و می گفت که پارسایی از کنار او رد شد. پارسا پابرهنه بود و بی پای افراز.او را

که دید لبخندی زد و کفت: خوشبختی دروغ نیست اما شاید تو خوشبخت نشوی زیرا خوشبختی

خطر کردن است و زیباترین خطر ، از دست دادن.

تا تو به این کفش های تنگ آویخته ای، دنیا کوچک است و زندگی ملال آور. جرأت کن و

کفش تازه به پا کن. شجاع باش و باور کن که بزرگ تر شده ای.

اما او رو به پارسا کرد و به مسخره گفت: اگر راست می گویی پس خودت چرا کفش تازه به

پا نمی کنی تا پابرهنه نباشی؟

پارسا فروتنانه خندید و پاسخ داد: من مسافرم و تاوان هر سفرم پای افرازی بود .هر بار که

از سفر برگشتم پای افراز پیشینم تنگ شده بود و هر بار دانستم که قدری بزرگتر شده ام

.هزاران جاده را پیمودم و هزارها پای افراز را دور انداختم تا فهمیدم بزرگ شدن بهایی دارد

که باید آن را پرداخت.

حالا پا برهنگی ،پای افراز من است. زیرا هیچ پای افرازی دیگر اندازه ی من نیست
.


نوشته شده در شنبه 90/3/28ساعت 10:2 صبح توسط افشین نظرات ( ) | |

یه پسر و دختر کوچولو داشتن با هم بازی میکردن. پسر کوچولو یه سری تیله داشت و دختر کوچولو چندتایی شیرینی با خودش داشت. پسر کوچولو به دختر کوچولو گفت من همه تیله هامو بهت میدم؛ تو همه شیرینیاتو به من بده. دختر کوچولو قبول کرد.
پسر کوچولو بزرگترین و قشنگترین تیله رو یواشکی واسه خودش گذاشت کنار و ..

بقیه رو به دختر کوچولو داد. اما دختر کوچولو همون جوری که قول داده بود تمام شیرینیاشو به پسرک داد.
همون شب دختر کوچولو با ارامش تمام خوابیدو خوابش برد. ولی پسر کوچولو نمی تونست بخوابه چون به این فکر می کرد که همونطوری خودش بهترین تیله اشو یواشکی پنهان کرده شاید دختر کوچولو هم مثل اون یه خورده از شیرینیهاشو قایم کرده و همه شیرینی ها رو بهش نداده


نوشته شده در شنبه 90/3/28ساعت 10:1 صبح توسط افشین نظرات ( ) | |

bachehai ke nazar dadin mamnun in neveshte az man nist ama manam azash tasir paziroftam

mamnun az nazarhatun

niniweblog.com


نوشته شده در شنبه 90/3/28ساعت 10:0 صبح توسط افشین نظرات ( ) | |

پوستر عاشقانهپوستر عاشقانهپوستر عاشقانهپوستر عاشقانهپوستر عاشقانه

پوستر عاشقانه

نوشته شده در شنبه 90/3/28ساعت 9:59 صبح توسط افشین نظرات ( ) | |

<   <<   21   22   23      

قالب وبلاگ : قالب وبلاگ