به همه خواهم گفت:به نسیمی که گذر خواهد کرد.که تو را دارم دوست......دارم دوست!! قشنگی فاصله ها در این است که گاهی بیادمان می اندازد کسی هست تا دلتنگش شویم...! هندویی عقربی را دید که در آب برای نجات خویش دست و پا میزند ... امیدوارم مورد قبولت باشد شهر اول:نگاه و دلربایی به هم که میرسیم3تاچیزهستیم:من و تو وعشق ولی ازهم که جدا میشویم4 چیز میشویم:تو وتنهایی....ومنو عذاب!! هیچ بارانی ردپای خوبان را از کوچه ی خاطراتمان نخواهد شست..! هیچ بارانی ردپای خوبان را از کوچه ی خاطراتمان نخواهد شست..! یک روز عشق و دیوانه و تنبل و دروغگو وخبر چین...پیش هم نشسته بودن و داشتن فکر میکردن که چیکارکنن بعد از مدتی......دیوانه گفت: بیاید باهم قایم موشک بازی کننی و بعد همه رفتن قایم شدن و دیوانه چشم گذاشت...تابه 98..99..100رسید گفت من امد همه را پیدا کرد وفقط عشق مانده بود...بعداز مدتی خبرچین امد وگفت به دیوانه:عشق پشت بوته ها ایم شده!!!دیوانه تنه ی درختی را کند و رفت...تنه ی درخت لبه های بسیار تیزی داشت...دیوانه تکه ای ازتنه ی درخت را که کنده بود برروی بوته ها ضربه میزد... بعد از چند لحظه صدای ناله را شدید و دید که عشق با دستان خونی که جلوی چشماش را گرفته بود امد بیرون...دیوانه که وقتی فهمید عشق کور شده است.!!! گفت من باید برات چه کنم و عشق ازاو خواست که همیشه با او باشد مانند عصا...وازاین به بعد عشق و دیوانگی با هم همرراه شدن...!! ازبدترین روزها امیدوار باش..چون زیبا ترین بارانها سیاه ترین ابرهاست..!
هندو به قصد کمک دستش را به طرف عقرب دراز کرد اما عقرب تلاش کرد تا نیشش بزند !
با این وجود مرد هنوز تلاش میکرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد اما عقرب دوباره سعی کرد او را نیش بزند !!!
مردی در آن نزدیکی به او گفت : چرا از نجات عقربی که مدام نیش میزند دست نمیکشی ؟!
هندو گفت : عقرب به اقتضای طبیعتش نیش میزند طبیعت عقرب نیش زدن است و طبیعت من عشق ورزیدن ...
چرا باید از طبیعت خود که عشق ورزیدن است فقط به علت این که طبیعت عقرب نیش زدن است دست بکشم ؟!
هیچگاه از عشق ورزیدن دست نکش همیشه خوب باش حتی اگر اطرافیانت نیش بزنند...
شهر دوم:دیدار و آشنایی
شهر سوم:روزهای شیرین وطلایی
شهر چهارم:بهانه و فکر جدایی
شهر پنجم:بی وفایی
شهر ششم:دوری و بی اعتنایی
شهر هفتم:اشک...آه...تنهایی!
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |