سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بچه ها من تنهام!!!کمک

 

من چیستم ؟

من چیستم ؟

 

افسانه ای خموش در‌ آغوش صد فریب

 

گرد فریب خورده ای از عشوه نسیم

 

خشمی که خفته در پس هر درد خنده ای

 

رازی نهفته در دل شب های جنگلی

 

.

 

من چیستم ؟

 

فریادهای خشم به زنجیر بسته ای …

 

بهت نگاه خاطره آمیز یک جنون

 

زهری چکیده از بن دندان صد امید

 

دشنام پست قحبه ی بدکار روزگار

 

.

 

من چیستم ؟

 

بر جا ز کاروان سبک بار آرزو

 

خاکستری به راه

 

گم کرده مرغ دربه دری راه آشیان

 

اندر شب سیاه

 

.

 

من چیستم ؟

 

یک لکه ای زننگ به دامان زندگی

 

و زننگ زندگانی آلوده دامنی

 

یک ضحبه ی شکسته به حلقوم بی کسی

 

راز نگفته ای و سرود نخوانده ای

 

.

 

من چیستم ؟

 

 

 

.

 

من چیستم ؟

 

لبخند پر ملامت پاییزی غروب

 

در جستجوی شب

 

یک شبنم فتاده به چنگ شب حیات

 

گمنام و بی نشان

 

در آرزوی سرزدن آفتاب مرگ


نوشته شده در پنج شنبه 90/4/16ساعت 1:9 عصر توسط افشین نظرات ( ) | |

سایه ها زیر درختان در غروب سبز می گریند
شاخه ها چشم انتظار سرگذشت ابر
و آسمان چون من غبار آلود دلگیری
باد بوی خک باران خورده می آرد
سبزه ها در رهگذر شب پریشانند
آه کنون بر کدامین دشت می بارد
باغ حسرتنک بارانی ست
چون دل من در هوای گریه سیری


نوشته شده در پنج شنبه 90/4/16ساعت 1:7 عصر توسط افشین نظرات ( ) | |

 

مهربانی دستانت را

 در حس قشنگ یک لبخند یافتم

کاش نمی رفتی و دور نمی شدی

آدمهای کهنه و فکرهای فرسوده

تمام عشق های من و تو را دزدیدند

تمام وعده های من و تو

تمام رویاهای من و تو

زیر آوار یک حس کهنه

مدفون شد

چگونه می توانم ذهن خویش را

از تو پاک کنم؟

ای کاش هیچ وقت ذهنی نداشتم

تا وقتی تو را گم میکردم

نمی فهمیدم


نوشته شده در پنج شنبه 90/4/16ساعت 1:6 عصر توسط افشین نظرات ( ) | |

دلم تنگ است این شبها یقین دارم که می دانی

 

صدای غربت من را ز احساسم تو می خوانی

شدم از درد و تنهایی گلی پژمرده و غمگین

ببار ای ابر پاییزی که دردم را تو می دانی

  میان دوزخ عشقت پریشان و گرفتارم

چرا ای مرکب عشقم چنین آهسته می رانی

تپش های دل خستم چه بی تاب و هراسانند

به من آخر بگو ای دل چرا امشب پریشانی

دلم دریای خون است و پر از امواج بی ساحل

درون سینه ام آری تو آن موج هراسانی

همواره قلب بیمارم به یاد تو شود روشن

چه فرقی می کند اما تو که این را نمی دانی


نوشته شده در پنج شنبه 90/4/16ساعت 1:5 عصر توسط افشین نظرات ( ) | |

عمیقترین و بهترین تعریف از عشق این است که :

 


عشق زاییده تنهایی است.... و تنهایی نیز زاییده عشق است...

تنهایی بدین معنا نیست که یک فرد بیکس باشد ....

کسی در پیرامونش نباشد!

اگر کسی پیوندی ، کششی ، انتظاری و نیاز پیوستگی و اتصالی

در درونش نداشته باشد تنها نیست!

 برعکس کسی که چنین اتصالی را در درونش احساس میکند...

و بعد احساس میکند که از او جدا افتاده،

 بریده شده و تنها مانده است ؛ در انبوه جمعیت نیز تنهاست ...!


نوشته شده در چهارشنبه 90/4/15ساعت 11:4 صبح توسط افشین نظرات ( ) | |

هیچ کس اشکی برای ما نریخت ، هر که با ما بود از ما می گریخت ، چند روزی هست حالم دیدنیست ، حال من از این و آن پرسیدنیست ، گاه بر روی زمین زل می زنم ، گاه بر حافظ تفاءل می زنم ، حافظ فالم را گرفت ، یک غزل آمد که حالم را گرفت ، ما ز یاران چشم یاری داشتیم ، خود غلط بود آنچه می پنداشتیم .


نوشته شده در چهارشنبه 90/4/15ساعت 11:3 صبح توسط افشین نظرات ( ) | |

یادمون باشه که؛ خدا همیشه هست.

-

یادمون باشه که؛ کسی که زیر سایه دیگری راه میره، خودش سایه‌ای نداره.

-

یادمون باشه که؛ هر روز باید تمرین کرد دل کندن از زندگی را.

-

یادمون باشه که؛ زخم نیست آنچه که درد دارد، عفونته.

-

یادمون باشه که؛ در حرکت همیشه افق‌های تازه هست.

-

یادمون باشه که؛ دست به کاری نزنیم که نتوانیم آن را برای دیگران تعریف کنیم.

-

یادمون باشه که؛ اونایی که دوستشون داریم می‌تونند دوستمون نداشته باشند.

-

یادمون باشه که؛ حرف‌های کهنه از دل کهنه میاد، پس دلی نو بخریم.

-

یادمون باشه که؛ فرار، راه به دخمه‌ای می‌بره برای پنهان شدن، نه آزادی.

-

یادمون باشه که؛ باورهامون شاید دروغ باشند.

-

یادمون باشه که؛ لبخندمان را در آیینه جا نگذاریم.

-

یادمون باشه که؛ آروزهای انجام نیافته دست زندگی رو گرفتن و اونو راه می‌برند.

-

یادمون باشه که؛ محبت به دیگران برای نمایش گذاشتن مهر خودمون نباشه.

-

یادمون باشه که؛ آدم‌ها همه ارزشمندند و همه می‌تونند مهربون و دلسوز باشند.

-

یادمون باشه که؛ تنهایی ما در مقایسه با تنهایی خورشید خیلی کمه.

-

یادمون باشه که؛ دو رنگی رو با کمتر از صداقت ندیم.

-

یادمون باشه که؛ دلخوشی‌ها هیچ کدوم ماندگار نیستند.

-

یادمون باشه که؛ تا وقتی اوضاع بدتر نشده! یعنی همه چیز روبراهه.

-

یادمون باشه که؛ هوشیاری یعنی زیستن با لحظه‌ها.

-

یادمون باشه که؛ آرامش جایی فراتر از ما نیست.

-

یادمون باشه که؛ من تنها نیستم، ما یک جمعیت‌ایم که تنهاییم.

-

یادمون باشه که؛ از چشمه درس خروش بگیریم و از آسمان درس پاک زیستن.

-

یادمون باشه که؛ برای آموختن و درس دادن به دنیا آمدیم، نه برای تکرار اشتباهات گذشتگان.

-

یادمون باشه که؛ برای پاسخ دادن به احمق، باید احمق بود!

-

یادمون باشه که؛ لازمه گاهی با خودمون روراست‌تر از این باشیم که هستیم.

-

یادمون باشه که؛ قبلا چیزهایی برامون مهم بودند که حالا دیگه مهم نیستند.

-

یادمون باشه که؛ آنچه امروز برامون مهمه، فردا نخواهند بود.

-

یادمون باشه که؛ نیازمند کمک هستند آنها که منتظر کمکشان نشسته‌ایم.

-

یادمون باشه که؛ ما از این به بعد هستیم، نه تا به حال.

-

یادمون باشه که؛ غیرقابل تحمل وجود ندارد.

-

یادمون باشه که؛ با یک نگاه هم ممکنه بشکنند دل‌های نازک.

-

یادمون باشه که؛ به جز خاطره‌ای هیچ نمی‌ماند.

-

یادمون باشه که؛ وظیفه من اینه «حمل باری که خودم هستم تا آخر راه».

-

یادمون باشه که؛ منتظر تنها یک جرقه است، انبار مهمات.

-

یادمون باشه که؛ کار رهگذر عبوره، گاهی برمی‌گرده،گاهی نه.

-

یادمون باشه که؛ در هر یقینی می‌توان شک کرد و این تکاپوی خرد است.

-

یادمون باشه که؛ همیشه چند قدم آخره که سخت‌ترین قسمت راهه.

-

یادمون باشه که؛ امید، خوشبختانه از دست دادنی نیست.

-

یادمون باشه که؛ به جستجوی راه باشیم نه همراه.

-

یادمون باشه که؛ هوشیاری یعنی زیستن با لحظه‌ها.

-

یادمون باشه که؛ کلا ناامید نمیشی اگه تمام امیدت را به چیزی نبسته باشی.

-

یادمون باشه که؛ خوبی اونی رو که نداریم اینه که نگران از دست دادنش نیستیم.

-

یادمون باشه که؛ در خسته‌ترین ثانیه عمر، رمقی برای انجام کارهای کوچک هست.

-

یادمون باشه که؛ وقتی از دست دادن عادت میشه بدست آوردن، دیگه آرزو نیست.

-

یادمون باشه که؛ اونایی رو که گوشه آسایشگاه‌ها غریب‌اند و تنها، از یاد نبریم.

-

یادمون باشه که؛ گاهی باید برای راحتی خیالِ دیگران خودمون رو خوشحال نشون بدیم.

-

یادمون باشه که؛ سعادت دیگران بخش مهمی از خوشبختی ماست.

-

یادمون باشه که؛ قولی را که به کسی میدیم عمل کنیم.

-

یادمون باشه که؛ دوست بداریم بی‌انتظار پاسخی از طرف دیگران.

-

یادمون باشه که؛ مهربانی صفت بارز عشاق خداست پس از اینکار ابایی نکنیم.

-

یادمون باشه که؛ این دعا همیشه ورد زبونمون باشه «خدایا هیچوقت ما رو به حال خودمون رها نکن

».

 



نوشته شده در چهارشنبه 90/4/15ساعت 11:2 صبح توسط افشین نظرات ( ) | |

به سراغ من اگر می آیید سخت و پیوسته بیایید...

                     نهراسید از اندیشه ی تنهایی من...

                             صفحه ی تنهایی من...

     شیشه ای نازک نیست که ز هر لرزش اشکی ترکی بردارد...

                         صفحه ی خاطر تنهایی من...

             قطعه سنگی شده است از درد هزاران اندوه...


نوشته شده در چهارشنبه 90/4/15ساعت 11:0 صبح توسط افشین نظرات ( ) | |

هیچ وقت خودت را برای کسی شرح نده...

 

کسی که تو را دوست داشته باشد...

نیازی به این کار ندارد...

و کسی که تو را دوست ندارد...

آن را باور نخواهد کرد...!


نوشته شده در چهارشنبه 90/4/15ساعت 10:59 صبح توسط افشین نظرات ( ) | |

 

بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن کوچه گذشتم،

همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،

شدم آن عاشق دیوانه که بودم.

 در نهانخانة جانم، گل یاد تو، درخشید

باغ صد خاطره خندید،

عطر صد خاطره پیچید:

 یادم آم که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم

پر گشودیم و در آن خلوت دل‌خواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.

  تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.

من همه، محو تماشای نگاهت.

 آسمان صاف و شب آرام

بخت خندان و زمان رام

خوشة ماه فروریخته در آب

شاخه‌ها  دست برآورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ

همه دل داده به آواز شباهنگ

 یادم آید، تو به من گفتی:

-        ” از این عشق حذر کن!

لحظه‌ای چند بر این آب نظر کن،

آب، آیینة عشق گذران است،

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است،

باش فردا، که دلت با دگران است!

تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!

 با تو گفتم:‌” حذر از عشق!؟ - ندانم

سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،

نتوانم!

 روز اول، که دل من به تمنای تو پر زد،

چون کبوتر، لب بام تو نشستم

تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم ...“


نوشته شده در سه شنبه 90/4/14ساعت 2:46 عصر توسط افشین نظرات ( ) | |

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

قالب وبلاگ : قالب وبلاگ