سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بچه ها من تنهام!!!کمک

هرگز به پایان نمی اندیشیدم

چرا که می دانستم بی تو در انتهای راه خبری نخواهد بود

من فقط از پایان تو می ترسیدم

پایان تو سر آغاز مرگ تدریجی من بود

و بستن دفتر شعرش برای همیشه حال از تو می خواهم آغاز کنی

ابتدا را چون همان لحظه ای که تو را در زیر باران دیدم به پایان راه نیندیشیدم

حال می خواهم آغاز کنی همان عشق را آغاز کنی همان پرواز را آغاز کنی

از لحظه شروع لحظه ی سلام و درود از لحظه ی تلاقی دو نگاه در زیر باران شروع کنی

و چون من به پایان راه نیندیشی که اندیشیدن به پایان راه شور پرواز بی پروا را در ما خواهد کشت


نوشته شده در پنج شنبه 90/5/6ساعت 11:25 صبح توسط افشین نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ