بچه ها من تنهام!!!کمک
تو از آن سو آمدی و او از سوی ما آمد،آمدی و آمدیم . نشانی خانه ات کجاست؟!
اول فقط یک دل بود . یک هوای نشستن و گفتن .
یک بوی دلتنگ و سرشار از خواستن . یک هنوز باهم ساده .
رفتیم و نشستیم ،خواندیم و گریستیم .
بعد یکصدا شدیم . هم آواز و هم بغض و هم گریه ؛ همنفس برای
باز تا همیشه باهم بودن.
برای یک قدم زدن رفیقانه ،برای یک سلام نگفته ،برای
یک خلوت دلْ خاص ، برای یک دل سیر گریه کردن…
برای همسفر همیشة عشق …باران!
باری ای عشق ،اکنون و اینجا ،هوای همیشه ات را نمی خواهم
…
نوشته شده در چهارشنبه 90/5/5ساعت
1:32 عصر توسط افشین نظرات ( ) | |
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |