دوستان ایت نوشته من رمانی هست خودم نوشتم دوست دارم برای شما هم بنویسم تا بخونین همه بر اثر تخیلات من است .... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ زندگی .. راهی است با پیچ و خم های زیاد که در این راه شادی و مشکلات همراه انسان هستند به این نتیجه رسیدم که باید برای خوش بختی تلاش کرد و اعتقاد به بخت و قسمت نداشته باشی من تلاش نکردم که خوشبخت بشوم بلکه برای بد بخت شدنم به هر کاری سر زدم حسودی و طمع کاری و شکاکیت و ...را از زندگی ام دور نکردم پریا و پارسا شما رو خدا موقعی به من داد که در گرداب مهیب غفلت این طرف و ان طرف می رفتم نمی دانم به خاطر گناهم بود که در این دردسر دچار شدم باعث شدم که پدرتون از من جدا شد الان پشیمنوم خیلی پشیمان اما از قدیم گفتن کاری نکن که بعد ها پشیمان شوی ... لطفا برای ادامه دادن داستان نظر دهید
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |