سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بچه ها من تنهام!!!کمک

 

به تو دست‌می‌سایم و جهان را درمی‌یابم،
به تو می‌اندیشم
و زمان را لمس‌می‌کنم
معلق و بی‌انتها
عریان. 




می‌وزم، می‌بارم، می‌تابم.
آسمان‌ام

ستاره‌گان و زمین،
و گندم عطر آگینی که دانه می بندد

                                       رقصان

در جانِ سبزِ خویش.

 

از تو عبورمی‌کنم
چنان که تُندری از شب.ــ

می‌درخشم
و فرومی‌ریزم


نوشته شده در جمعه 90/4/17ساعت 11:56 صبح توسط افشین نظرات ( ) | |


نوشته شده در جمعه 90/4/17ساعت 11:56 صبح توسط افشین نظرات ( ) | |

 

قصه عشق 

عشق تنها یک قصه است

 

 


در سطر اول آن ، تو از راه می‌رسی و خاک بوی باران می‌گیرد

 


در سطر دوم ، آفتاب می‌شود و تو از درخت سبز سیب سرخ می‌چینی

 

 

در سطر سوم ، زمین می‌چرخد و مهتاب با رگبار هزار ستاره می‌بارد

 


در سطر چهارم ، تو دست‌‌هایت را به سوی مغرب دراز می‌کنی

 


در سطر پنجم ، همه چیز از یاد می‌رود و من به نقطه‌ی پایان قصه خیره ‌می‌مانم


.


.


.


و عشق آغاز میشود

...

 join group


نوشته شده در پنج شنبه 90/4/16ساعت 1:13 عصر توسط افشین نظرات ( ) | |

 

HOW FRIENDSHIP BREAK
  
چطور یه رابطه خراب میشه؟
 
L o v e b e a t s
 
Both Friends Will Think The Other Is Busy
 
هر دو فکر میکنند طرف مقابلشون گرفتاره
 

L o v e b e a t sL o v e b e a t s
 

 
And Will Not Contact
 Thinking It May Be Disturbing
 

 
L o v e b e a t s
  
و تماس نمیگیرن چون فکر میکنن نباید مزاحم بشن

As Time Passes
  
L o v e b e a t s
 
 
وقتی زمان گذشت
 
a
Both Will Think Let The OTher Contact 
 
L o v e b e a t s
 
هردو فکر میکنند بذار طرف مقابل تماس بگیره

After That each Will Think Why I Should Contact First 
 
L o v e b e a t sL o v e b e a t sL o v e b e a t s
 
 
بعدش هرکدوم فکر میکنند که چرا من اول تماس بگیرم؟

 Here Your Love Will Be Converted To Hate 
 
L o v e b e a t s
 
اینجاست آغاز تبدیل عشقشون به نفرت

Finally Without Contact The Memory Becomes Weak
 
نهایتا بدون هیچ تماسی از یاد هم غافل میشن
 
 
L o v e b e a t s

They Forget Each Other
 
وهمدیگر و فراموش میکنن
 
 
L o v e b e a t s
 
So Keep In Touch With All And Pass This TO All Your Friends
 
پس تماستون رو با هم حفظ کنید و این داستان و برای همه بفرستید
 
L o v e b e a t s.L o v e b e a t s
I Don`t Want To One Of This Kind
 
 
نمیخوام شما یکی از این دو نفر باشید

 
L o v e b e a t s

So Here I Am sending Mail To Every One
 
پس حالا این اپو رو برای همه مینویسم
 
L o v e b e a t s

To Say
که بگم 
 
L o v e b  e a t s

L o v e b e a t s
My Dear 
 
سلام عزیزم
 

 
I Am Fine Here
 
من خوبم
 
 

L o v e b e a t s

Please keep in touch with me
 
لطفا با من در تماس باش
 
  
L o v e b e a t s


نوشته شده در پنج شنبه 90/4/16ساعت 1:11 عصر توسط افشین نظرات ( ) | |

 

من چیستم ؟

من چیستم ؟

 

افسانه ای خموش در‌ آغوش صد فریب

 

گرد فریب خورده ای از عشوه نسیم

 

خشمی که خفته در پس هر درد خنده ای

 

رازی نهفته در دل شب های جنگلی

 

.

 

من چیستم ؟

 

فریادهای خشم به زنجیر بسته ای …

 

بهت نگاه خاطره آمیز یک جنون

 

زهری چکیده از بن دندان صد امید

 

دشنام پست قحبه ی بدکار روزگار

 

.

 

من چیستم ؟

 

بر جا ز کاروان سبک بار آرزو

 

خاکستری به راه

 

گم کرده مرغ دربه دری راه آشیان

 

اندر شب سیاه

 

.

 

من چیستم ؟

 

یک لکه ای زننگ به دامان زندگی

 

و زننگ زندگانی آلوده دامنی

 

یک ضحبه ی شکسته به حلقوم بی کسی

 

راز نگفته ای و سرود نخوانده ای

 

.

 

من چیستم ؟

 

 

 

.

 

من چیستم ؟

 

لبخند پر ملامت پاییزی غروب

 

در جستجوی شب

 

یک شبنم فتاده به چنگ شب حیات

 

گمنام و بی نشان

 

در آرزوی سرزدن آفتاب مرگ


نوشته شده در پنج شنبه 90/4/16ساعت 1:9 عصر توسط افشین نظرات ( ) | |

سایه ها زیر درختان در غروب سبز می گریند
شاخه ها چشم انتظار سرگذشت ابر
و آسمان چون من غبار آلود دلگیری
باد بوی خک باران خورده می آرد
سبزه ها در رهگذر شب پریشانند
آه کنون بر کدامین دشت می بارد
باغ حسرتنک بارانی ست
چون دل من در هوای گریه سیری


نوشته شده در پنج شنبه 90/4/16ساعت 1:7 عصر توسط افشین نظرات ( ) | |

 

مهربانی دستانت را

 در حس قشنگ یک لبخند یافتم

کاش نمی رفتی و دور نمی شدی

آدمهای کهنه و فکرهای فرسوده

تمام عشق های من و تو را دزدیدند

تمام وعده های من و تو

تمام رویاهای من و تو

زیر آوار یک حس کهنه

مدفون شد

چگونه می توانم ذهن خویش را

از تو پاک کنم؟

ای کاش هیچ وقت ذهنی نداشتم

تا وقتی تو را گم میکردم

نمی فهمیدم


نوشته شده در پنج شنبه 90/4/16ساعت 1:6 عصر توسط افشین نظرات ( ) | |

دلم تنگ است این شبها یقین دارم که می دانی

 

صدای غربت من را ز احساسم تو می خوانی

شدم از درد و تنهایی گلی پژمرده و غمگین

ببار ای ابر پاییزی که دردم را تو می دانی

  میان دوزخ عشقت پریشان و گرفتارم

چرا ای مرکب عشقم چنین آهسته می رانی

تپش های دل خستم چه بی تاب و هراسانند

به من آخر بگو ای دل چرا امشب پریشانی

دلم دریای خون است و پر از امواج بی ساحل

درون سینه ام آری تو آن موج هراسانی

همواره قلب بیمارم به یاد تو شود روشن

چه فرقی می کند اما تو که این را نمی دانی


نوشته شده در پنج شنبه 90/4/16ساعت 1:5 عصر توسط افشین نظرات ( ) | |

عمیقترین و بهترین تعریف از عشق این است که :

 


عشق زاییده تنهایی است.... و تنهایی نیز زاییده عشق است...

تنهایی بدین معنا نیست که یک فرد بیکس باشد ....

کسی در پیرامونش نباشد!

اگر کسی پیوندی ، کششی ، انتظاری و نیاز پیوستگی و اتصالی

در درونش نداشته باشد تنها نیست!

 برعکس کسی که چنین اتصالی را در درونش احساس میکند...

و بعد احساس میکند که از او جدا افتاده،

 بریده شده و تنها مانده است ؛ در انبوه جمعیت نیز تنهاست ...!


نوشته شده در چهارشنبه 90/4/15ساعت 11:4 صبح توسط افشین نظرات ( ) | |

هیچ کس اشکی برای ما نریخت ، هر که با ما بود از ما می گریخت ، چند روزی هست حالم دیدنیست ، حال من از این و آن پرسیدنیست ، گاه بر روی زمین زل می زنم ، گاه بر حافظ تفاءل می زنم ، حافظ فالم را گرفت ، یک غزل آمد که حالم را گرفت ، ما ز یاران چشم یاری داشتیم ، خود غلط بود آنچه می پنداشتیم .


نوشته شده در چهارشنبه 90/4/15ساعت 11:3 صبح توسط افشین نظرات ( ) | |

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

قالب وبلاگ : قالب وبلاگ